بیوگرافی و زندگینامه
بیوگرافی و زندگینامه
بیوگرافی و زندگینامه
يوستينوس از اين مهاجمين با عنوان «تخاری» ياد می کند. تخاری ها گروهی از صحرانشينان آسيای مرکزی بودند که همراه با ديگر مهاجمين، احتمالا" از جمله سکاها، به سرحدات غربی، يعنی بخش شرقی شاهنشاهی اشکانی، حمله می کردند. جنگهای ممتد اشکانيان با اين صحرا نشينان در آخر باعث ساکن شدن برخی از سکاها در منطقه باستانی زرنگ شد که بعدها به نام آنها سکستان و بعد «سيستان» ناميده شد. اما گروه ديگری از اين صحرا نشينان به دشتهای آسيای ميانه مراجعت کردند و برای مدتی اشکانيان را به حال خود گذاشتند.
در آغاز سلطنت مهرداد دوم، فرماندار بخشهای غربی شاهنشاهی اشکانی، هيمروس، از لشکريان حاکم جديد بابل باستان، هيسپائوسن، شکست خورد. نابسامانی های اين دوره از حکومت اشکانی، جنگهای فرهاد دوم و اردوان دوم، به هيسپائوسن اين فرصت را داد که به بابل حمله کند و عملا" حکومت تمام بخش جنوبی بين النهرين و غرب دشت خوز (عيلام باستان) را در دست بگيرد. پايتخت هيسپائوسن که احتمالا" در کنار رود کرخه ساخته شده بود و در تاريخ به عنوان «اسپاسينو خاراکس» شناخته می شود، مرکز جديدی شد برای سلطنت نوپای «خاراسن» يا «حکومت ميشان» که تا زمان ساسانيان دوام آورد.
مهرداد دوم در ابتدای سلطنت خود، با حمله به غرب ايران، هيسپائوسن را شکست داد و هيمروس را نيز از حکومت خلع کرد. از اين پس، سلطنت خاراسن به عنوان يکی از پادشاهيهای دستنشانده اشکانيان، به حکومت خود ادامه داد. مهرداد با خلع هيمروس، ايالت ماد را که يکی از ايالات اصلی شاهنشاهی اشکانی محسوب می شد، دوباره به زير اختيار مستقيم حکومت مرکزی در آورد.
در شرق مملکت، سکاهای مهاجر به جنوب، دست به تشکيل حکومتهای محلی زدند. يک گروه از سکاها با نابود کردن باقی مانده های حکومت يونانی-بلخی، سلطنت جديد سکايی را در اين منطقه پايه گذاردند که تا مدتها به عنوان قدرت اصلی اين منطقه شناخته می شد. اين حکومت در بعضی مواقع تحت اختيار شاهنشاهی اشکانی بود و در مواقع ديگر، در موقعيتی به عنوان متحد اين شاهنشاهی به سر می برد. از طرفی، سکاهای مهاجر به زرنگ، جزو شاهنشاهی اشکانی شدند. پادشاه اين سکاها که از خاندانی به نام «سورن» برخاسته بود، به عنوان يکی از شش نفر اشراف اصلی دربار اشکانی در آمد و افتخار گذاشتن تاج به سر شاهنشاه اشکانی نصيب او و خانواده اش شد. موقعيت اين سورن در دستگاه حکومتی اشکانی بعدها مهمتر شد و يکی از افراد اين خاندان به عنوان فاتح جنگ معروف حران (کرهه) بر عليه کراسوس رومی، به تاريخ و حتی افسانه های ايران وارد شد.
بعد از اطمينان از امنيت شرايط در شرق، مهرداد توجه خود را به غرب، خصوصا" به ارمنستان، معطوف کرد. در زمان مورد بحث، آرداواز پادشاه ارمنستان به طرف رومی ها متوجه شده بود. مهرداد در جنگی بر عليه اين پادشاه، او را شکست داد و پسرش تيگران را به گروگان گرفت. نوشته های تواريخ ارمنی نشاندهنده اينست که شخص ديگری به جای آرداواز در اين زمان حکومت را در دست گرفته بود. اما تيگران به مساعدت لشکريان مهرداد، توانست به تخت سلطنت ارمنستان بنشيند و به عنوان تشکر، منطقه معروف «هفتاد دره» را به مهرداد دوم هديه داد.
مهرداد با توجه به پيشرفتهای رومی ها در غرب آسيا، سفيری را به ملاقات لشکريان سولا، کنسول رومی و فرمانده لشکريان روم در کيليکيه فرستاد. پيش از اين زمان، هيمروس، حاکم ماد، در مسئله جنگ بين دمتريوس سوم و فيليپ سلوکی دخالت کرده بود و نفوذ اشکانيان را به سوريه نيز بسط داده بود. اين امر، اشکانيان را به همسايگان روم تبديل کرد. سياستهای توسعه طلبانه روم و واگذار کردن بخشهايی از آناتولی به پرگاموم و روذس، سلطنتهای يونانی نزديک به روم، از ديد مهرداد پنهان نمانده بود. از طرفی، سلطنت اشکانی نيز به همين سياستها گرايش داشت، هرچند که برعکس رومی ها، اشکانيان تنها به کنترل آسيای غربی تمايل داشتند و خيال فتح روم را در سر نمی پروراندند، در صورتی که فتح ايران از آرزوهای روم و فرماندهان آن بود. اين امر می تواند به موقعيت اقتصادی ايران و آسيای غربی دلالت کند که برای روميان دارای جذابيتهای بسياری بود، اما شرايط محدود اقتصادی و موقعيت نامطلوب جغرافيايی روم، فتح اين منطقه را برای اشکانيان توجيه نمی کرد.
در همين زمان، تيگران دوم ارمنستان و مهرداد ششم پونتوس، هردو از پادشاهان قدرتمند و متحد مهرداد دوم، آريوبرزن، پادشاه کاپادوکيه که به روم تمايل داشت را از سلطنت اين مملکت خلع کردند و پسر کوچک مهرداد ششم پونتوس را به تخت سلطنت کاپادوکيه گماردند(92 پ م). سولا، فرمانده رومی، با فتح کاپادوکيه، پسر مهرداد ششم را خلع کرد و دوباره آريوبرزن را به پادشاهی گمارد. دخالت مهرداد دوم اشکانی در اين جنگ، نخستين برخورد اشکانيان با روم و شروع بيش از 600 سال جنگ ايران و روم بود.
بعد از اين زمان، بيشتر توجه مهرداد به شرق ايران معطوف شد. با فتح مرو و بيشتر ماورالنهر، اشکانيان توانستند از پيشرفت صحرانشينان جلوگيری کنند و تجارت اين منطقه را در دست گرفتند. از اين ببعد، مهرداد بيشتر وقت خود را در شرق ايران گذراند. وقايع بعدی که از لوحه های بابلی و مدارک سکه شناسی موجود است، نشاندهنده تغييراتی در غرب شاهنشاهی است.
بیوگرافی و زندگینامه
در همين زمان (130-135 پ م)، صحراگردانی که متشکل از چند قبيله مختلف، شامل سکاها و تخاری ها، بودند و در منابع چينی با عنوان «يوئه-چی» شناخته می شوند، به حکومت يونانی بلخ حمله کردند و اين سلسله را که آخرين مقاومتگاه يونانيان در شرق محسوب می شد، نابود کردند. به نظر می آمد که هجوم صحراگردان در حال نابودی همه قدرتهای فلات ايران بود. اردوان نيز در اين زمان در جنگی با سکاها کشته شد و وظيفه غلبه بر سکاها و دوباره مستحکم کردن قدرت اشکانی را به پسرش مهرداد دوم، واگذار کرد.
بیوگرافی و زندگینامه
در اين زمان، آنتيوخوس که درصدد گذراندن زمستان 129 پ م در ماد بود، سربازان خود را در سراسر اين ايالت پخش کرد و خورد و خوراک آنها را به دوش اهالی محلی گذاشت. جاسوسان و ماموران فرهاد نيز در حال تحريک اهالی ماد به شورش عليه سربازان سلوکی بودند. از طرف ديگر، فرهاد، دمتريوس دوم را با سربازان پارتی به سوريه فرستاد تا به طرح ادعای خود بر سلطنت سلوکی، موقعيت برادرش آنتيوخوس هفتم را ضعيف کند.
در آخر، ظلمهای آتانئوس، فرماندار سلوکی و اقدامات مامورين فرهاد، باعث شد که اهالی ماد به قتل عام سربازان سلوکی دست بزنند و باقيمانده لشکر آنتيوخوس نيز به دست نيروها پارتی از ميان برداشته شوند. در اين جنگ، آنتيوخوس به قتل رسيد، ولی فرهاد جسد او را با احترام به سوريه فرستاد. اين، آخرين اقدام سلطنت سلوکی عليه اشکانيان به شمار میرفت و بعد از اين، پادشاهان سلوکی که از جانب شرق با شاهنشاهی اشکانی و از جانب غرب با رومیها در برخورد بودند، به پادشاهانی محلی در سوريه تبديل شدند.
نقشه فرهاد در اين زمان، حمله به سوريه و فتح اين ايالت مهم بود، اما شورش سربازان سکا که برخلاف تصورشان، بدون امکان غارت مجبور به ترک لشکر پارتی شده بودند، اين نقشه را متوقف کرد. فرهاد دوم حاکمی به نام هيمروس را به حکومت بابل منصوب کرد و اين حاکم، تمام يونانيانی را که از آنتيوخوس طرفداری کرده بودند کشت يا به بردگی در ماد فروخت. خود فرهاد برای جنگ با سکاها به ماورالنهر رفت، اما سربازان سکا که از دريافت نکردن مزد محروم شده بودند، به جنگ با فرهاد پرداختند و حتی به بينالنهرين نيز حمله کردند. فرهاد و مزدوران مقدونی که از سپاهيان آنتيوخوس به او پيوسته بودند، در جنگ با سکاها شکست خوردند و فرهاد دوم در سال 128 کشته شد.