سیدضیاالدین طباطبایی
**مشاهیر باستان**
زندگی نامه مشاهیر و نامداران

 
تاريخ : دو شنبه 12 فروردين 1392برچسب:,

ادامه بیوگرافی

 

 

زندگی شخصی:

 

سیدضیاءالدین طباطبائی در طول عمر خود سه بار ازدواج کرد و هنگامی که درگذشت، از ازدواج سوم خود سه فرزند داشت‌. او در سومین ازدواج خویش با یک دختر روستایی وصلت کرد. فرزند چهارم وی از ازدواج سومش نیز ۴۰ روز پس از مرگ وی به دنیا آمد.

 

رابطه سید ضیاءالدین با شاهان پهلوی:

 

رابطه سید ضیاءالدین طباطبائی و رضاخان کوتاه مدت و کمرنگ بود. هیچ‌گاه دوستانه نشد و سرانجام هم سردار سپه، سید را به تبعید فرستاد. اما رابطه سید با جانشین رضاخان محمدرضا شاه پهلوی دوستانه بود و حتی زمانی عنوان مشاور وی را داشت، و در دوران وی سه بار به نخست‌وزیری نزدیک شد اما هر بار، پهلوی دوم از قبول وی به این سمت سرباز زد. سيّد با آنکه زبانش قدري مي‌گرفت ولي مانند اغلب افراد خانواده‌اش (از طرف پدري) سهولت بيان داشت و با يک نوع فصاحت آميخته به شدّتي صحبت مي‌داشت که مستمع را سخت تحت تأثير قرار مي‌داد. خداوند او را آفريده بود که پيش دسته و سخنران و ناطق يک حزب سياسي باشد و براي جمعيّت و به منظور تبليغات سخن براند.

 

مسئوليت ها و مقام ها:

 

نخست وزیرموسس روزنامه رعدریاست دبیرخانه کمیته اسلامی قدسمشاور محمدرضا شاه پهلوی

 

تاريخ فوت، محل فوت، هنگام فوت، محل دفن:

 

او در روز ششم شهریور سال ۱۳۴۸ در سن ۸۱ سالگی بر اثر سکته قلبی درگذشت. جسد سیدضیاء در مقبره ناصرالدین شاه قاجار در شهرری به خاک سپرده شد.

 

نقل قول و خاطرات:

 

اگر بخواهيم پاره‌اي از صفات و خصوصيات شخصي «سيّد ضياءالدّين» را در اين نوشته بياوريم، بجاست که به نوشتار «مرحوم سيّد محمدعلي جمال‌زاده» استناد کنيم؛جمال‌زاده در شماره‌هاي 9-12 مجله آينده، سال ششم، مي‌نويسد: سيّد در دوستي استوار و صديق و پاکباز بود. خوش‌محضر و بي‌تشريفات و دست و دلباز و صداقت‌منش بود. فعّال و متحرک و با جنبش بود و از سکون و خاموشي و عزلت گريزان ،و مداوم در رفت و آمد و نشست و برخاست بود. با صداي بلند و چهره خندان و برافروخته، متکلّم (و چه بسا متکلّم وحده) بود. و سعي داشت که همه چيز را به دوستان نشان بدهد و آنها را از تماشا و بهره‌مندي چيزهاي خوب دنيا (از خوردني و آشاميدني و ديدني و شنيدني) برخوردار سازد. خودش مانند جوان يل هيجده، نوزده ساله پلکان دور و درازي را که از گلي يون به شهر مونترو و شهر تريته مي‌رفت با قدم سريع مي‌پيمود، بدون آنکه چين بر جبين بياورد و منتظر بود که يارانش نيز با او همقدم و همراه باشند و چه‌بسا آنها را به زانو درمي‌آورد. ضمنآ معلوم بود که چنين کاري را با يک نوع غرور به تکبّر آميخته مي‌خواهد به رخ اطرافيان خود بکشد. البته سيّد يک نوع يکدندگي غير مطبوع و لجاجتي درکار داشت که از لطف معاشرتش مبلغي مي‌کاست. مثلا واي به وقتي که در بازي نرد يا شطرنج بخت يار نبود و مي‌باخت. اوقاتش سخت تلخ مي‌شد و بهانه‌جويي مي‌کرد تا غيظ و غضب خود را بيرون بريزد. بي‌محابا به جان کساني از اطرافيانش که از او ضعيف‌تر بودند (به خصوص همسر بي‌صدا و آرامش) مي‌افتاد که در صحبت و گفت و شنود دوستانه هم به همين طرز رفتار مي‌کرد و مصاحبه به صورت مجادله در مي‌آمد. سيّد کتاب کم خوانده بود و کم مطالعه مي‌کرد و گذشته از فارسي که زبان مادري او بود هيچ زباني را به قدر کافي نمي‌دانست. در حالي که بي‌ميل نبود به اطرافيانش برساند که بر چندين زبان تسلّط دارد. گمان مي‌کنم به استثناي فارسي از عهده اينکه مطلبي را بتواند به زباني غير از فارسي بنويسد برنمي‌آمد. با اين همه به خاطر دارم که وقتي يک کارگر ايراني با هيأت اعزامي ايران براي حضور و شرکت در کنفرانس بين‌المللي کار به ژنو آمده بود و معلوم شد از مريدان خاصّ سيّد است در ضمن وصف سيّد گفت: هفت زبان را در نهايت خوبي حرف مي‌زند و مي‌نويسد». وصفي را که جمال‌زاده از منش و اخلاق سيّد ضياءالدّين به رشته تحرير کشيده، اين نکته را به خوبي آشکار مي‌سازد که وي شخصي بوده است خودکامه و قلدرمآب که از حربه سياست استفاده مي‌کرده است.

 


نظرات شما عزیزان:

نگار
ساعت0:06---27 خرداد 1392
سلام عزیزم خوبی؟ اومدم بهت سر زدم اگه دوس داشتی و وقت کردی به منم سر بزن فدات فعلا

milad
ساعت12:57---3 خرداد 1392
سلام
وبلاگ خوبی داری برای تبادل لینک ابتدا لینک من (iran-model.r98.ir)رو با اسم (مد لباس) لینک کن و بعد توی وبم پیام بده لینکت کنم.
با تشکر ایران-مدل


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







ارسال توسط حسام الدین متصدی زرندی

اسلایدر