**مشاهیر باستان**
زندگی نامه مشاهیر و نامداران

 
تاريخ : شنبه 10 فروردين 1392برچسب:,

 

بیوگرافی و زندگینامه

 
     سيد محسن صدر معروف به صدرالاشراف (1341-1250ش) ــ فرزند سيدحسين در محلات متولد شد. تحصيلات ابتدايي را تا 11 سالگي که علوم قديمه بود در همان محلات به انجام رسانيد و به علت اختلاف پدرش با ظل‌السلطان (حاكم وقت) به همراه خانواده به تهران مهاجرت كرد و به تحصيل حوزوي در تهران ادامه داد.
     صدرالاشراف ابتدا معلمي سالارالسلطنه پسر ناصرالدين شاه را برعهده داشت. پس از به سلطنت رسيدن مظفرالدين شاه حكومت همدان به سالارالسلطنه محول شد و صدر به عنوان پيشكار او به همدان رفت. در 1285ش مخبرالسلطنه (وزير عدليه) صدرالاشراف را به خدمت قضائي دعوت و به معاونت اول محاكم جزا منصوب كرد.
     پس از بمباران مجلس شورا 1287ش، دادگاه ويژه‌اي براي رسيدگي به اتهام دستگيرشدگان در باغشاه تشكيل شد، صدرالاشراف يكي از قضات اين دادگاه بود.
     صدرالاشراف پس از باغشاه تا 1312 در مشاغل قضايي زير خدمت مي‌كرد:
رئيس محاكم استيناف تهران، رياست دادگستري گيلان، رئيس شعبه دوم ديوان عالي كشور، رياست محكمه انتظامي قضات و مدعي‌العمومي كل ايران.
     محسن صدر از 1312 تا شهريور 1315 در دولتهاي فروغي و محمود جم وزير دادگستري بود سپس در دوره‌هاي يازدهم، دوازدهم، سيزدهم به نمايندگي از محلات و كمره وارد مجلس شوراي ملي شد. پس از اتمام دوره نمايندگي در 1322 در دولت سهيلي به وزارت دادگستري رسيد و در 15 خرداد 1324 با رأي اكثريت مجلس شورا به نخست‌وزيري منصوب شد. محسن صدر در دولت چند ماهه خود مورد مخالفت شديد توده‌ايها و اقليت مجلس به رهبري دكتر مصدق بود. مخالفان، او را در نشريات ” مستنطق باغشاه“ و ” ميرغضب باغشاه“ خطاب مي‌كردند. صدرالاشراف در آبان همان سال از نخست‌وزيري استعفا داد و به خارج از ايران رفت. پس از بازگشت در 1327 به استانداري خراسان منصوب شد و در 1332 به عنوان سناتور انتصابي از تهران به مجلس سنا راه يافت و رياست اين مجلس را به عهده داشت.
     محسن صدر در سن 91 سالگي در تهران فوت كرد.


ارسال توسط حسام الدین متصدی زرندی
 
تاريخ : چهار شنبه 7 فروردين 1392برچسب:,

 

بیوگرافی و زندگینامه

 بُزُرْگْمِهْر بُخْتَگان (سده ۶ میلادی) فرزند بُختَگ٬ وزیر خردمند خسرو انوشیروان شاهنشاه ساسانی بود. در برخی نوشتار بزرگمهر بابرزو یا برزویه پزشک دربار انوشیروان یکسان انگاشته شده است که شاید به دلیل هم‌زمانی این دو بوده باشد.  نخست بزرگمهر برای آموزش و پرورش فرزند انوشیروان، هرمز گماشته شده‌بود. هرمز نسبت به بزرگمهر خوش رفتاری ننمود و استاد را از خود آزرد، اما سپس از کرده خود پشیمان شد و جایگاه بزرگمهر بالا گرفت، تا آنکه به وزارت رسید و در امور کشوری با شایستگی بسیار به انوشیروان خدمت نمود.  داستان‌های بسیار از خردمندی او گفته‌اند. از داستان‌های مشهور بزرگمهر پاسخی است به این پرسش در پیشگاه انوشیروان داده است:  که بزرگ‌ترین بدبختی چیست؟  فیلسوف یونانی گفت پیری و کُودنی که با تنگدستی و نداری با هم باشد، دانشمند هندی گفت بیماری های جسمی که با دردهای روحی فزون گردد، بزرگمهر گفت که آدمی ببیند که عمرش در حال به پایان رسیدن است و کار نیکی نکرده باشد، این بدترین بدبختی هاست. این پاسخ در پیش خسرو بسیار پسندیده آمد و مقام و ارج بزرگمهر در برابر دانشمندان و فیلسوفهای خارجی نمایان شد.  همچنین گویند وقتی پادشاه هند دستگاه شطرنج نزد پادشاه ایران فرستاد، بزرگمهر اسرار آنرا کشف کرد و در مقابل بازی تخته نرد را اختراع نمود. این رویداد در متنی پهلوی بنام چترنج نامک آمده است. نوشتاری بزبان پهلوی بنام پندنامگ وزرگمهر بختگان یعنی پندنامهٔ بزرگمهر پسر بختگان بدو منسوب است که دارای ۴۳۰ کلمه است.  همچنین در جوامع الحکایات آمده است روزی از سرزمین روم نامه‌ای به انوشیروان رسید. در نامه مطلبی معما گونه نوشته شده بود. همه دانشمندان بزرگ شهر جمع شدند تا نامه را بخوانند، اما نتوانستند ولی بزرگمهر مطالب آنرا فهمید و مفهوم نامه را ترجمه کرد.  سخنان حکیمانه بوذرجمهر حکیم   بزرگمهر   بزرگمهر (بوذرجمهر حکیم) وزیر دربار انوشیروان عادل پادشاه بلند مرتبه سلسله ساسانیان ایران بود :  ستوده و نیک فرجام کسی است که دادگر و نیکنام و در کردار و گفتار به هنجار باشد .   آنچه دلخواه همه است جز تن درستی نیست ، که اگر کسی روزی از آن محروم شد آرزویی جز بدست آوردنش ندارد .  فر و شکوه زمانی فزونی می یابد که دانا نزدمان ارجمند باشد ، و کام بدخواه را به زهر بی اعتنایی بیالایم .   برترین دانش ها یزدان پرستی است .  دانایان روشندل می دانند که دوران زندگی دراز نیست ، تن آدمی از این جهان است و روان از سرای دیگر .   دل در آرزوی آنچه دسترسی بدان متصور نیست نباید بست ، از آنکه مایه رنج تن و بلای جان است .   کسی در شمار دانایان است که بر آنچه از دستش رفته افسوس نخورد ، از نایافته به رنج نباشد ، چون در طلب مرادی با سختی رویا رو شود سست نگردد و دل به ناامیدی نسپارد .  خود را با هوس نزدیک مکن که خرد از تو روی بر می تابد .  اگر خرسند و رضا باشی زندگی به دلخواه می سپاری .  در آیین خرد در هر کاری اندیشه باید .  برای آدمی دشمن دانا از دوست نادان بهتر است .   دیو کین و دیو سخن چینی گزنده است . سخن چین هرگز جز به دروغ لب نمی گشاید . گفتارش همیشه بی فروغ است .دو روی و سخن چین از مهر یزدان بی بهره اند و از او در هراسند .  هرکس گوش نصیحت نیوش داشته باشد ، و دل به آموختن بسپارد ، بسا سخنان سودمند که از دانایان بشنود .   کسی که زبانش را از بد گفتن باز دارد ، و دل هیچ کس را به گفتن سخنان زشت نیازارد .   به نزدیک خردمندان چهار چیز بر پادشاهان عیب است : ترسیدن در میدان جنگ ، گریز از بخشندگی ، خوار داشتن رای خردمندان ، شتابزدگی و نا آرامی و بیقراری در کارها .   سخنی که سودی در آن نیست نگفتن بهتر ، چه سخن بی سود در مثل مانند، آتشی است که دودش بسیار و گرمی و فروغش سخت اندک باشد .  برای نادان پیرایه ای سزاورتر و زیباتر از خاموشی نیست .  فرخنده روزگار کسی است که اهرمن او را از راه راست بیرون نبرد و همواره بی گناه زندگی کند .   کسی که به حکمت پروردگار معتقد و خستو باشد به بد ونیک روزگار نمی پردازد چنین بنده ای در پرستیدن یزدان بیشتر می کوشد و از بد سکالی و پیروی دیوان می پرهیزد ، ناکردنی نمی کند و از رنجه کردن بی گناهان بیزاری می جوید .   نام جستن بی دلیری میسر نمی گردد ، و زمانه از بددلان بیزار است .   صفحه نخست یادگار بزرگمهر      یادگار بزرگمهر نام یکی از پندنامه‌های پهلوی (زبان پارسی میانه) است که منسوبست به بزرگمهر بختگان وزیر خسرو انوشیروان.  یادگار بزرگمهر جزو متون پهلوی چاپ جاماسپ‌جی دستور مینوچهر جی جاماسپ-اسانا است. درونمایه این کتاب در حدود ۲۶۳ پند و اندرز است.  با مقایسه متن یادگار بزرگمهر با گفتاری از شاهنامه فردوسی به نام «پند دادن بوزرجمهر نوشین‌روان را» می‌توان بدین نکته پی برد که بی هیچ شکی این متن پهلوی یکی از منابع شاهنامه بوده و آن را فردوسی خود و یا مهربانِ سرای او از پهلوی ترجمه کرده است.   اگرچه در همه جا و در همه واژه‌ها این دو متن تطبیق کامل ندارند ولی باز تقریباً همه اندرزها و مضمون‌ها (با اندک اختلافی) با همان نظم و ترتیب متن پهلوی در شاهنامه نیز آمده است.  در ترجمه و نظم این متن پارسی میانه، بایستی فردوسی رنج فراوانی برده باشد زیرا در پایان این گفتار می‌گوید:   سپاس از خداوند خورشید و ماه که رَستم ز بوزرجمهر و ز شاه چون این کار دلگیرت آمد به‌بُن  ز شطرنج باید که رانم سَخُن



ارسال توسط حسام الدین متصدی زرندی
 
تاريخ : چهار شنبه 7 فروردين 1392برچسب:,

 

بیوگرافی و زندگینامه

 سورنا یکی از سرداران بزرگ و نامدار تاریخ است که سپاه ایران را در نخستین جنگ با رومیان فرماندهی کرد و رومیها را که تا آن زمان قسمتی از ارمنستان و آذربادگان را تصرف نموده  بودند، را  با شکستی سخت و تاریخی روبرو ساخت. «ژول سزار» Julius Caesar و «پومپه» Pompee و «کراسوس» Crassus سه تن از سرداران بزرگ روم بودند که کشورهای پهناوری را که به تصرف این دولت درآمده بود، اداره می‌کردند. «کراسوس» فرمانروای شام (سوریه) بود و برای گسترش دولت روم در آسیا، سودای چیرگی بر ایران و سپس هند را در سر می‌پروراند و سرانجام با حمله به ایران این نقشه خویش را عملی ساخت. «کراسوس» با سپاهی مرکب از 42 هزار نفر از لژیونهای ورزیده روم که خود فرماندهی آنان را بر دوش داشت به سوی ایران روانه شد و « ارد Orod » ( اشک 13) پادشاه دلاور اشکانی که خود در شرق ایران در حال جنگ با مهاجمین بود ، سورنا  فرمانده مورد اعتماد خود را  به جنگ رومیها فرستاد. نبرد میان دو کشور در سال 53 پیش از آذربادگان آغاز و تا قلب میان رودان ادامه یافت . در جنگی که در جلگه‌های میان رودان ( بین‌النهرین ) و در نزدیکی شهر  کاره Carrhae «حران»  روی داد. در جنگ «حران»، سورنا با یک نقشه نظامی ماهرانه و به یاری سواران پارتی که تیراندازان چیره دستی بودند، توانست یک سوم سپاه روم را نابود و دستگیر کند. «کراسوس» و پسرش «فابیوس» Fabius در این جنگ کشته شدند و تنها شمار اندکی از رومیها موفق به فرار گردیدند. جنگ حران که نخستین جنگ میان ایران و روم به شمار می‌رود، دارای اهمیت بسیار در تاریخ است زیرا رومیها پس از پیروزیهای پی‌درپی برای نخستین بار در جنگ شکست بزرگی خوردند و این شکست به قدرت آنان در دنیای آن روز سایه افکند و نام ایران و دولت پارت را بار دیگر در جهان پرآوازه کرد.،دولت روم  در پیشرفت مرزهای خود در شرق، با سد نیرومند ایرانی روبرو شد و از آن زمان به بعد گسترش و توسعه آن دولت در آسیا، پایان پذیرفت. پس از پیروزی «سورنا» بر «کراسوس» و شکست روم از ایران، نزدیک به یک سده، رود فرات مرز شناخته شده میان دو کشور گردید و رومیها برای جلوگیری از شکستهای آینده و به پیروی از ایرانیان ناچار شدند به وجود سواره نظام در سپاه خود توجه بیشتری بنمایند.
مرگ سورنا ، باعث شد اروپائیان مرگ او را برگردن اشک سیزدهم بیافکنند تا بدین گونه انتقام از پادشاه مقتدر امپراطوری ایران بگیرند .
و متاسفانه این دسیسه کارگر افتاد بگونه ای که زخم این نیرنگ سپاه ایران را ضعیف و ضعیف تر نمود .
و تا پایان دوره سلسله اشکانی دیگر سپاهی به اقتدار و بزرگی دوران اشک سیزدهم پدید نیامد .
اروپائیان هر گاه در صحنه قدرت نتوانسته اند پیش روند ، دست به حیله گری و دروغ گویی زده اند و فاحش ترین نمونه آن دسایس آنها در طی سلسله اشکانی است...



ارسال توسط حسام الدین متصدی زرندی
 
تاريخ : چهار شنبه 7 فروردين 1392برچسب:,

 

بیوگرافی و زندگینامه

 سورنا یکی از سرداران بزرگ و نامدار تاریخ است که سپاه ایران را در نخستین جنگ با رومیان فرماندهی کرد و رومیها را که تا آن زمان قسمتی از ارمنستان و آذربادگان را تصرف نموده  بودند، را  با شکستی سخت و تاریخی روبرو ساخت. «ژول سزار» Julius Caesar و «پومپه» Pompee و «کراسوس» Crassus سه تن از سرداران بزرگ روم بودند که کشورهای پهناوری را که به تصرف این دولت درآمده بود، اداره می‌کردند. «کراسوس» فرمانروای شام (سوریه) بود و برای گسترش دولت روم در آسیا، سودای چیرگی بر ایران و سپس هند را در سر می‌پروراند و سرانجام با حمله به ایران این نقشه خویش را عملی ساخت. «کراسوس» با سپاهی مرکب از 42 هزار نفر از لژیونهای ورزیده روم که خود فرماندهی آنان را بر دوش داشت به سوی ایران روانه شد و « ارد Orod » ( اشک 13) پادشاه دلاور اشکانی که خود در شرق ایران در حال جنگ با مهاجمین بود ، سورنا  فرمانده مورد اعتماد خود را  به جنگ رومیها فرستاد. نبرد میان دو کشور در سال 53 پیش از آذربادگان آغاز و تا قلب میان رودان ادامه یافت . در جنگی که در جلگه‌های میان رودان ( بین‌النهرین ) و در نزدیکی شهر  کاره Carrhae «حران»  روی داد. در جنگ «حران»، سورنا با یک نقشه نظامی ماهرانه و به یاری سواران پارتی که تیراندازان چیره دستی بودند، توانست یک سوم سپاه روم را نابود و دستگیر کند. «کراسوس» و پسرش «فابیوس» Fabius در این جنگ کشته شدند و تنها شمار اندکی از رومیها موفق به فرار گردیدند. جنگ حران که نخستین جنگ میان ایران و روم به شمار می‌رود، دارای اهمیت بسیار در تاریخ است زیرا رومیها پس از پیروزیهای پی‌درپی برای نخستین بار در جنگ شکست بزرگی خوردند و این شکست به قدرت آنان در دنیای آن روز سایه افکند و نام ایران و دولت پارت را بار دیگر در جهان پرآوازه کرد.،دولت روم  در پیشرفت مرزهای خود در شرق، با سد نیرومند ایرانی روبرو شد و از آن زمان به بعد گسترش و توسعه آن دولت در آسیا، پایان پذیرفت. پس از پیروزی «سورنا» بر «کراسوس» و شکست روم از ایران، نزدیک به یک سده، رود فرات مرز شناخته شده میان دو کشور گردید و رومیها برای جلوگیری از شکستهای آینده و به پیروی از ایرانیان ناچار شدند به وجود سواره نظام در سپاه خود توجه بیشتری بنمایند.
مرگ سورنا ، باعث شد اروپائیان مرگ او را برگردن اشک سیزدهم بیافکنند تا بدین گونه انتقام از پادشاه مقتدر امپراطوری ایران بگیرند .
و متاسفانه این دسیسه کارگر افتاد بگونه ای که زخم این نیرنگ سپاه ایران را ضعیف و ضعیف تر نمود .
و تا پایان دوره سلسله اشکانی دیگر سپاهی به اقتدار و بزرگی دوران اشک سیزدهم پدید نیامد .
اروپائیان هر گاه در صحنه قدرت نتوانسته اند پیش روند ، دست به حیله گری و دروغ گویی زده اند و فاحش ترین نمونه آن دسایس آنها در طی سلسله اشکانی است...



ارسال توسط حسام الدین متصدی زرندی
 
تاريخ : چهار شنبه 7 فروردين 1392برچسب:"سلمان فارسی",

 بیوگرافی و زندگینامه

 

زادگاهش قريه دشت ارژن فارس (هفت فرسنگي شيراز) بود و قبيله اش در کازرون احترام فوق العاده داشتند و حتي پس از آن كه كازرون به دست مسلمين افتاد، اين طايفه از پرداخت جزيه معاف شدند. از رجال برجسته قبيله سلمان، يكي شيخ ابواسحق ابراهيم بن شهريار بن مهريار كازروني است كه در مدت عمر خود صدقات سلمان فارسي را از بيت المال خلفاي عباسي مي گرفت و بين افراد عشيره تقسيم مي نمود.
نامش پيش از اسلام روزبه بن وخشودان بود.
سلمان هنگامي كه مژده ظهور پيغمبر را شنيد عازم تهامه شد. اما در بين راه اسير گرديد و او را به يك يهودي فروختند. يهودي نيز سلمان را به زني از طايفه بني سليم فروخت. پيغمبر هنگام عبور، مهمان خداوند سلمان شد و او را كه ايمان آورده بود خريده آزاد كرد.
وي چنان مورد علاقه رسول ا... قرار گرفت كه سلمان محمديش ناميد. سلمان از حواريين حضرت رسول و در شمار اهل بيت عصمت و طهارت مي بود كه زهد و تقوي و وفور عقل و عملش مورد تأييد پيغمبر و بزرگان اسلام بود. سلمان در زمان خلافت عمر، والي مدائن شد. در آن هنگام به كاخ والي نرفت بلكه در دكاني مي نشست و به امور مردم رسيدگي مي نمود. سلمان داراي چنان مقامي بود كه پس از مرگ، حضرت علي با دست خود او را غسل داد. درباره سلمان در كتب متعدد قلمفرسايي زيادي شده كه جامع ترين آنها در كتاب نفس الرحمن اثر علامه نوري حاج ميرزا حسن و اواخر جلد ششم و جلد هشتم بحارالانوار مجلسي آمده است . برخى از مورخان وفات سلمان فارسي (صحابه معروف و بلند آوازه رسول خدا (ص) كه عمري دراز و توان فرسا داشت) را هشتم صفر دانسته اند. اگر منظورشان صفر سال 35 قمرى باشد، معلو م مي گردد كه وفات وي در آخرين سال خلافت عثمان بن عفان روى داده است. ولى اگر مرادشان صفر سال 36 قمرى باشد، دانسته مى شود كه وى در اوائل خلافت حضرت على عليه السّلام زنده بود و حكومت مدائن را هم چون گذشته بر عهده داشت و پس از قريب به پنجاه روز از خلافت آن حضرت، در مدائن وفات يافت. حضرت على عليه السّلام آن هنگام در مدينه ساكن بود و هنوز به كوفه مهاجرت نكرده بود. آن حضرت، در عالم غيب از مدينه به مدائن رفت و بر جنازه سلمان نماز خواند و وى را در همان مكان دفن نمود.
سلمان فارسى چه آن هنگامى كه در مدينه ساكن بود و چه آن هنگامى كه به كوفه هجرت كرد و چه آن هنگامى كه از سوى عمربن خطاب به حكومت مدائن منصوب شد، لحظه اى از محبت و دوستى حضرت على عليه السّلام و خاندان آن حضرت غافل نشد. او از ياران نزديك رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و امام على عليه السّلام و از شيعيان نخستين و راستين صدر اسلام است.
وى در مدائن وفات يافت و حضرت على عليه السّلام در عالم معنى و غيب، خود را به مدائن رسانيد و او را غسل و كفن كرد و بر جنازه اش نماز خواند و در همان جا دفن نمود. .



ارسال توسط حسام الدین متصدی زرندی
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 26 صفحه بعد

اسلایدر