بیوگرافی
تاريخ تولد، محل تولد، هنگام تولد:
او هفت سال قبل از ترور ناصرالدین شاه قاجار در یکی از روزهای تابستان سال 1268 هجری شمسی در شیراز دیده به جهان گشود.
پدر: سیدعلی آقا یزدی
مادر:-
برادر:-
خواهر:-
همسر:-
فرزندان: صدیقه،مهدی، احمد
دوران زندگي:
وی در 10 ماهگی همراه خانواده خود از شیراز به تبریز نقل مکان کرد و تا نزدیکی انقلاب مشروطیت به مدت 15 سال در تبریز ماند. او تحصیلات مقدماتی راتحت مراقبت معلمین خصوصی درخانه پدر انجام داد. سپس به شیراز زادگاه مادرش رفت و در آنجا به تحصیلات مذهبی و همچنین فراگیری زبانهای انگلیسی وفرانسوی پرداخت. از جوانی در روزنامهها مقاله مینوشت .سیدضیاءالدین طباطبائی مشهورترین نخستوزیر در سالهای پایانی سلسله قاجار و عامل اجرایی کودتای رضاخان پهلوی بود. پدر او از خطبا وسخنوران مشهور دوره مظفرالدین شاه قاجار بود. پس از حادثه به توپ بستن مجلس شورای ملی که با تبانی محمدعلی شاه قاجار صورت پذیرفت، سیدعلی آقا کاملاً در جبهه مخالفین دولت قرار گرفت. به طوری که یکبار در دوران استبداد صغیر به ساری تبعید شد و خانهاش در تهران توسط عوامل دولتی و اوباش غارت گردید. سیدعلی آقا یزدی که از مدرسین مسجد سپهسالار تهران بود، در یکی از سفرهایی که در سالهای جوانی به شیراز داشت، با دختری شیرازی ازدواج کرد. سیدضیاءالدین طباطبائی ثمره همین ازدواج و نخستین فرزند وی بود. نگاهی به دورههای زندگی سیدضیاءالدین طباطبائی : دوران زندگی سیدضیاء شاهد حوادث مهمی ازجمله انقراض سلسله قاجار، ظهور و سقوط رضاخان و جنگهای جهانی اول و دوم بود. این دوره را میتوان به 5مقطع متمایز تقسیم کرد.
تلاش گسترده:
مقطع قبل ازبه قدرت رسیدن سیدضیاء الدین که با فعالیتهای روزنامهنگاری او از سنین نوجوانی آغاز میشود و تاسن 31 سالگی که وی با کودتا قدرت رادر کشور به دست میگیرد، ادامه مییابد. ویژگی این دوره تلاش گسترده سیدضیاء برای جلب حمایت محافل وابسته به انگلیس در داخل کشور و شاخص کردن چهره خودبه عنوان سیاستمدار جسوری است که قادر است با حمایت انگلستان، اوضاع سیاسی ایران رادگرگون سازد. در این دوران که معاصر با حوادث مشروطیت است، سید صاحب چهرهای مرموز و دوگانه است. روزنامهنگاری است که از حرفه خود به عنوان محملی برای تبلیغ سیاست بیگانگان استفاده میکند.
نخست وزیر:
دوران نخست وزیری سیدضیاءالدین که با کودتای سوم اسفند 1299 آغاز میشود و تا 4 خرداد سال 1300 هجری شمسی ادامه مییابد. ویژگی این دوره، سختگیری سید در داخل کشور و تشدید عملیات تعقیب و بازداشت ناراضیان از یک سو ،و تلاش برای ایجاد توازن در رفتار با دو دولت اشغالگر انگلیس و روسیه از جانب دیگر است. سید در این دوره سه ماهه در عین وابستگی به لندن تلاش میکند تا با انعقاد قرارداد جداگانه با روسیه از برانگیختن حساسیت ضدانگلیسی روسها جلوگیری کند. در این دوره سیدضیاء به عنوان یک کودتاچی دیکتاتور و سختگیر مطرح است.
برکناری از مقام نخست وزیری:
دوران اقامت سیدضیاء در خارج از کشور که از خرداد سال 1300 با برکناری وی از مقام نخست وزیری آغاز میشود و تا مهر 1322 که وی به کشورش بازمیگردد، ادامه مییابد. سید در بخشی از این دوران در اروپا به گردش ودر بخشی دیگر به کار تجارت فرش میپردازد. سپس به فلسطین میرود و در آنجا به ریاست دبیرخانه کمیته اسلامی قدس منصوب میگردد ودست به معاملات ملکی پنهان و آشکار بایهودیان میزند. در این دوره که 22 سال به طول میانجامد شاهد اشغال ایران توسط متفقین و سرنگونی حکومت رضاخان هستیم.
حزب اراده ملی:
دوران فعالیتهای پارلمانی سیدضیاءکه از اسفند 1322 باشروع کار مجلس چهاردهم آغاز میشود وبا دستگیری وی توسط قوام السلطنه در اسفند 1324 خاتمه مییابد. ویژگی این دوره دوساله نیز تشکیل حزب «اراده ملی» توسط سیدضیاء و مبارزه وسیع وی با حزب توده میباشد. سید در این دوره تنها به عنوان یک شخصیت حزبی که فعالیتهای سیاسی خود را ازسنگر مجلس ادامه داده است، مطرح میباشد.
کنارهگیری از سیاست:
دوران کنارهگیری سیدضیاء از سیاست که با آزادشدن وی از زندان در 27 اسفند 1325 آغاز میشود و تا زمان مرگ وی در شهریور 1348 ادامه مییابد. در این دوره 23 ساله نیز سید عمدتاً به فعالیتهای کشاورزی ودامپروری در قزوین و منطقه سعادت آباد تهران سرگرم است. در این دوره گهگاه محمدرضا پهلوی، وی را طرف مشورت خود در بعضی تصمیمات سیاسی قرار میدهد. سیدضیاء در این دوره هر هفته یک روز با شاه ملاقات داشته و غیر از این هفتهای دو روز نیز در منزل خود ملاقاتهای عمومی با دوستان و بستگان خود انجام میداده و طی این ملاقاتها راجع به مسائل مختلف روز با آنان به بحث و تبادل نظر میپرداخته است. ویژگی این دوره نیز دوری جستن سیدضیاء از فعالیتهای سیاسی بوده است.سیدضیاء در سالهایی که خانهنشین شده بود و به قول خودش از سیاست کنارهگیری کرده بود، سفرهای زیادی به کشورهای اروپایی و به عربستان سعودی داشت. او به کرات حامل پیامهای شاه برای رئیس حکومت سعودی و یا دیگر رهبران جهان بوده است.
زندگی شخصی:
سیدضیاءالدین طباطبائی در طول عمر خود سه بار ازدواج کرد و هنگامی که درگذشت، از ازدواج سوم خود سه فرزند داشت. او در سومین ازدواج خویش
بر روی ادامه مطلب کلیک کنید
بیوگرافی و زندگینامه
محمد مصدق فرزند ميرزاهدايتالله وزير دفتر در سال 1261ش در تهران متولد شد. نسبت او از سوي مادرش نجمالسلطنه به فتحعلي شاه ميرسيد. پس از پايان تحصيلات مرسوم زمان به دربار ناصري راه يافت و با فوت پدر از سوي ناصرالدين شاه ملقب به « مصدقالسلطنه» شد. در زمان مظفرالدين شاه مستوفي خراسان شد اما با تأسيس مدرسه علوم سياسي در تهران، او که به فراگيري علم علاقه بيشتري داشت شغل دولتي را رها کرد و به تهران آمد تا به اين مدرسه راه يابد.
پس از چندي با مشروطهخواهان همآوا شد. پس از پيروزي انقلاب مشروطه کانديداي نمايندگي نخستين دوره مجلس شوراي ملي بود اما کمي ِ سن باعث رد اعتبارنامهاش شد.
مصدق بار ديگر براي ادامه تحصيل راهي اروپا شد اما بيماري مانع تحصيل شد و به تهران بازگشت تا اينکه مجدداَ به همراه خانواده خود به اروپا رفت و موفق به اخذ مدرک دکترا در رشته حقوق شد. پس از بازگشت به موطن مدتي در مدرسه علوم سياسي تدريس کرد و از پذيرش مشاغل دولتي سرباز زد. او که از مخالفان وثوقالدوله بود در زمان صدارت وي تهران را ترک کرد و به اروپا رفت و زماني که مسئله انعقاد قرارداد 1919 مطرح شد مصدق در نشريات خارجي مقالات متعددي بر ضد اين قرارداد منتشر کرد.
با سقوط وثوقالدوله و روي کار آمدن مشيرالدوله، دکتر مصدق به ايران بازگشت و مدتي نيز استاندار فارس بود. اما وقتي نوبت به صدارت سيدضياءالدين طباطبايي رسيد، مصدق به اعتراض از استانداري فارس استعفا کرد و احمدشاه نيز استعفاي وي را پذيرفت.
دکتر مصدق پس از برکناري سيدضياء در 1300، يک سال حکومت آذربايجان را عهدهدار بود که به خوبي نيز از عهده آن برآمد و پس از آن در دولت ميرزاحسن خان مشيرالدوله به وزارت خارجه منصوب شد. اما دولت مشيرالدوله ديري نپاييد و حال نوبت صدارت سردارسپه بود. مصدق در اين دولت سمتي نداشت و خود را براي انتخابات دوره پنجم مجلس شوراي ملي کانديدا کرد و به مجلس راه يافت. مجلس پنجم، همان مجلسي بود که نمايندگان آن رأي به انحلال سلطنت قاجار دادند اما وکلايي چون دکتر مصدق، سيدحسن مدرس و چند نماينده ديگر با اين طرح مخالفت کردند. دکتر مصدق در نطقي با ادله قانوني مخالفت خود را با واگذاري سلطنت به رضاخان چنين شرح داد و ديکتاتوري رضاخان را پيش بيني کرد:
در مملکت مشروطه رئيسالوزراء مهم است نه پادشاه. پادشاه فقط ميتواند به واسطه رأي اعتماد مجلس يک رئيسالوزرايي را به کار بگمارد. خوب اگر ما قايل شويم که آقاي رئيسالوزراء پادشاه بشوند آن وقت در کارهاي مملکت هم دخالت ميکنند و همين آثاري که امروز از ايشان ترشح ميکند در زمان سلطنت هم ترشح خواهد کرد. شاه هستند، رئيسالوزراء هستند، فرمانده کل قوا هستند.
دکتر مصدق در دوره ششم نيز نماينده مجلس بود و به همراه سيدحسن مدرس با طرحهاي رضاشاه مخالفت خود را ادامه داد و پس از پايان اين دوره مجلس از سياست کناره گرفت و گاه در احمدآباد و گاه در اروپا بود. اما شهرباني رضاخان مصدق را بي نصيب نگذاشت و در 1319 دستگير و به بيرجند و احمدآباد تبعيد شد. يک سال بعد، در شهريور 1320 پس از سقوط رضاخان، مصدق نيز آزاد شد و اين بار به نمايندگي دوره 14 برگزيده شد. از اقدامات وي در اين مجلس مخالفت با تصويب اعتبارنامه سيدضياءالدين طباطبايي و برشمردن خيانتهاي وي، مخالفت با واگذاري امتياز نفت شمال به شوروي و ارائه طرح منع نخستوزير، وزير و اشخاص ديگر براي مذاکره درخصوص امتياز نفت با نمايندگان کشورها يا شرکتهاي خارجي بود که اين طرح وي همان روز ارائه به تصويب رسيد و عملاَ دولت را در واگذاري امتياز نفت فلج کرد. از مخالفان اين طرح نمايندگان تودهاي مجلس چون ايرج اسکندري، رضا رادمنش و... بودند. مصدق در انتخابات دوره پانزدهم متوجه دخالت دولت قوام در انتخابات شد و به همراه همفکران خود 4 روز در دربار متحصن شد. اما اين تحصن نتيجهاي نداشت و قوامالسلطنه بر اريکه قدرت تکيه زد.
در انتخابات دوره شانزدهم، مصدق به همراه ديگر همفکران خود بار ديگر براي کسب آزادي انتخابات در دربار متحصن شدند و اين بار نتيجه اين تحصن تشکيل حزبي به نام ” جبهه ملي“ و ابطال انتخابات تهران بود. دکتر مصدق در مجلس شانزدهم عضو کميسيون مخصوص نفت بود و براي ملي شدن صنعت نفت به همراه ديگر نمايندگان جبهه ملي تلاش ميکرد.
در 1329 سپهبد حاج علي رزمآرا نخستوزير شد و نمايندگان جبهه ملي به شدت با وي مخالفت کردند چرا که او از مخالفان سرسخت ملي شدن صنعت نفت بود. ترور او راه را براي پيشبرد مقاصد مليون باز کرد و در 29 اسفند 1329، مجلس صنعت نفت را ملي اعلام کرد.
دولت علاء که پس از رزمآرا روي کار آمده بود توان صدارت در آن اوضاع بحراني را نداشت و به همين خاطر، نخستوزيري به دکتر مصدق واگذار شد و او در ارديبهشت 1330 دولت خود را بدون اطلاع قبلي اعضاي جبهه ملي معرفي کرد و اين خود موجب کدورت اعضاي جبهه ملي شد.
از اولويتهاي دولت دکتر مصدق ملي شدن صنعت نفت و قطع دست استعمار انگلستان از اين صنعت بود و او موفق شد به رغم مشکلات فراواني که بر سر راهش بود اين طرح را اجرا کند و شيرهاي نفت را بر روي انگلستان بست. دکتر مصدق در خرداد 1331 براي حضور در دادگاه لاهه که انگلستان شکايت خود را در مخالفت با ملي شدن نفت ايران به آن ارجاع داده بود راهي هلند شد. مصدق پس از بازگشت دولت جديد خود را به شاه معرفي کرد. در اين دولت پست وزارت جنگ را نيز خود برعهده گرفته بود که با مخالفت شاه مواجه شد. شاه چندان تمايلي نداشت که کل قدرت را به وي واگذار کند. نتيجه اين بحث و جدل، استعفا و خانهنشيني مصدق بود. اما رهبر روحاني نهضت ملي شدن نفت آيتالله کاشاني اين بار زمام امور را در دست گرفت و قيام 30 تير حاصل فراخوان وي بود. مصدق تنها 4 روز از نخستوزيري برکنار شد و قوامالسلطنه که چندان رقيب مناسبي براي او نبود دولتش در 30 تير 1331 سقوط کرد. همزمان با اين پيروزي، ديوان لاهه نيز رأي خود را به نفع ايران صادر کرد و عدم صلاحيت خود را در رسيدگي به شکايت دولت انگلستان اعلام نمود.
دکتر مصدق از روز 31 تير 1331 تا 28 مرداد 1332 بار ديگر بر مسند نخستوزيري تکيه زد اما توطئههاي مخالفان داخلي و خارجي و اختلافي که بين او و آيتالله کاشاني به وجود آمد، درها را براي رخنه نفوذ دشمنان بزرگي چون امريکا و انگلستان باز کرد و همدستي اين دو استعمارگر به کودتاي 28 مرداد و سقوط دولت وي انجاميد. دکتر مصدق پس از کودتا محاکمه و به احمدآباد تبعيد شد و در اسفند 1345 در بيمارستان نجميه تهران درگذشت.
بیوگرافی و زندگینامه
دومین ماموریت وی رئیس هیات سیاسی ایران به ارزنه الروم برای حل اختلاف مرزی بین ایران و امپراطوری عثمانی بود. در این ماموریت که نزدیک به 2 سال طول کشید علاوه بر آشنایی با زدو بندهای سیاسی شرق و غرب با دلیری خاصی توانست اختلاف مرزی را به نفع ایران پایان دهد و محمره و اراضی وسیع طرف چپ شط العرب را که مورد ادعای عثمانی ها بود به ایران ملحق کرد. این اقدام و پیشنهادهای مفید امیرکبیر، مورد عناد و حسادت حاجی میرزا آغاسی قرار گرفت.
چون محمد شاه مرد، ناصرالدین میرزا که قصد حرکت به تهران و نشستن بر تخت سلطنت را داشت نمی توانست حتی هزینه سفر خود و همراهان را به تهران تهیه کند در این هنگام که امیرکبیر در تبریز و ملقب به امیر نظام بود با ضمانت شخصی پول فراهم کرد و ناصرالدین شاه را به تهران آورد اما درباریان حتی مهد علیا مادر ناصرالدین شاه که در زد و بندهای سیاسی خارجی دست داشت مخالف امیر بودند، ولی ناصرالدین شاه هر روز بر مرتبه و مقامش می افزود تا جایی که ملقب به امیرکبیر و صدراعظم گردید. در مدت کوتاهی که امیرکبیر صدراعظم بود(در حالی که ناصرالدین شاه در آغاز سلطنت فقط 16 سال داشت) با نبوغ خاص و احساسات پر شور میهن پرستی خود، اقداماتی بس ارزنده کرد.
نخست به امنیت داخلی پرداخت. سالار را که در خراسان گردنکشی می کرد و از جانب روس ها و انگلیسی ها حمایت می شد سرکوب کرد. در نامه هایی که به نمایندگان سیاسی و نظامی روس می نوشت و در جواب هایی که می داد، دلیری و ثبات رای و میهن پرستی موج می زند. نام اصلی امیرکبیر محمد تقی بود که بعدها تقی گفته می شد و عناوین و القابی که به دست آورد بدین قرار است: کربلایی محمد تقی- میرزا محمدتقی خان- مستوفی نظام- وزیر نظام- امیر نظام- امیر کبیر- امیر اتابک اعظم(شوهر خواهر ناصر الدین شاه نیز شد).
پس از برانداختن سالار از خراسان، فارس و بلوچستان را آرام ساخت و در همه مناطق عشیره نشین و هر جا که ممکن بود آشوبی برخیزد قراول خانه ایجاد نمود و در سراسر مملکت امنیت برقرار گشت. در دوره صدارت امیرکبیر ترکمانان که همواره از مدتها پیش به نقاط دور و نزدیک مناطق اطراف خود حمله می کردند به هیچ اقدام خلافی دست نزدند.
امیرکبیر اقدامات فراوانی در دوره کوتاه صدارت خود به شرح زیر نمود:
ایجاد امنیت و استقرار دولت.
تنظیم قشون ایران به سبک اروپایی.
ایجاد کارخانه های اسلحه سازی.
اصلاح امور قضایی.
جرح و تعدیل محاضر شرع.
تاسیس چاپارخانه.
تاسیس دارالفنون.
نشر علوم جدید.
فرستادن ایرانیان به خارج برای تحصیلات وتدریس در ایران.
استخدام استادان خارجی و تصمیم به جایگزینی آنها با ایرانیان.
ترویج ترجمه و انتشار کتب علمی.
ایجاد روزنامه و انتشار کتب.
ترویج ساده نویسی و لغو القاب.
بنای بیمارستان و رواج تلقیح عمومی آبله.
مرمت ابنیه تاریخی.
مبارزه با فساد و ارتشاء(که چون مرضی مزمن در همه شئون زندگانی ایران رخنه کرده بود).
تقویت بنیه اقتصادی کشور.
ترویج صنایع جدید.
فرستادن صنعتگر به روسیه و مقابله صنعتی با روسیه توسط دست توانای استاد کاران اصفهانی.
استخراج معادن.
بسط فلاحت و آبیاری.
توسعه تجارت داخلی و خارجی.
کوتاه کردن دست اجانب در امور کشور.
تعیین مشی سیاسی معینی در ساسیت خارجی.
اصلاح امور مالی و تعدیل بودجه.
اقدامات مذکور در واقع شامل همه شئون کشوری می شد و شرح هر یک از آنها خود محتاج رساله یا مقاله ای جداگانه است. با لغو یا کسر مقرری ها و مستمری ها، عده ای با وی دشمن شدند اما چون همین مستمری ها که قبلاٌ دیر به دست صاحبان آن می رسید در روزگار امیر مرتباٌ بدانها داده میشد، تا حدی آنها را راضی کرد. وضع بودجه مملکتی سر و صورتی یافت تا جایی که امیرکبیر حقوق ناصرالدین شاه را نیز محدود کرد. جلو بذل و بخشش های او را گرفت و اگر حواله ای از شاه می رسید جواب می نوشت که اگر این پول پرداخت شود از بودجه بسیار کم می شود. در برقراری مستمری برای اشخاص دولتهای خارجی اعمال نفوذ می کردند تا به موقع بتوانند از وجود آنها در بروز شورش و آشوب و اخلال استفاده کنند.
در این نامه که ملاحظه می شود: گاهی به خاک پای همایونی معلوم می شود فدوی در وجوه مخارج التفاتی قبله عالم مضایقه و خودداری می کند این قدر بر رای همایون آشکار باشد که به خدا من جمیع عالم را برای راحتی وجود مبارک همایونی می خواهم اگر گاهی جسارتی شود از این راه است. می خواهد که خدمت شما از جهت پول مخارج لازمه معطل نماند... خود فدوی دیناری به احدی نخواهد داد. آن وجه را که باید به مردم بدهید به مخارج لازمه قشون پادشاهی می دهد. قبله عالم انشاء الله عیدی مرحمت می فرمائید ... زیاده جسارت نمی ورزد.
امیرکبیر علاوه بر وصول مالیات معوقه و افزودن به درآمد دولت بر توسعه کشاورزی و تجارت نیز افزود، از اسراف و تبذیرها جلوگیری می کرد. در گماشتن افراد صالح و صدیق بر سر کارها و طرد اشخاص نالایق اهتمام بسیار می نمود. با متحداشکل کردن سپاه ایران – کارخانه اسلحه سازی در ایران تاسیس کرد که روزانه 1000 تفنگ می ساخت.
در بسط فرهنگ و استخدام استادان خارجی دقت بسیار می کرد و برای استخدام استادان شرایط خاصی وضع نمود. در چاپ و انتشار کتب و تاسیس روزنامه(وقایع اتفاقیه) کوشش بسیار نمود. اقدامات انقلابی و ملی امیرکبیر سبب شد که گروهی استفاده جو، بنای تحریک نسبت به وی بگذارند تا جایی که فرمان عزل و قتل امیر کبیر را از ناصرالدین شاه گرفتند او را در حمام فین کاشان در سال 1268 کشتند و ملت ایران را در غم فرزند توانا و خدمتگزار خود سوگوار ساختند.
بیوگرافی و زندگینامه
بیوگرافی و زندگینامه
همين که انقلاب روسيه پديد آمد عده ای از اهالی ارومی از اعتمادالدوله شکايت کردند. چند نفر از آنان به تبريز آمدند و جمعيتی تشکيل دادند. ميرزا اسمعيل نوبری و شيخ خيابانی و ساير دمکراتها از شاکيان حمايت نمودند. روزنامه تجدد ارگان دمکراتها از اعتمادالدوله بد نوشتن آغاز کرد. می گويند رشيدالملک نيز باطناْ از شاکيان حمايت می نمود. رئيس و ليدر شاکيان آقای حبيب الله آقازاده بود که از آن وقت به بعد در تبريز مقيم شده بود. وی بعدها در عصر رضاشاه روزنامه شاهين را منتشر ساخت.
باری اعتمادالدوله در اثر شکايات معزول شد و در تبريز تحت تعقيب قرار گرفت. محمدحسن ميرزا وليعهد نتوانست از وی حمايت کند. شبی چند نفر که گويا از شاکيان بودند به توفيگاه وی رفته او را به عنوان اينکه وليعهد احضارش کرده، از زندان بيرون آوردند و با خود بردند. ديگر اثری از وی ظاهر نشد و از آن گمشده خبری باز نيامد. گفته شد که وی را شبانه تلف کرده و جسدش را به چاه انداخته اند.
بیوگرافی و زندگینامه
بیوگرافی و زندگینامه
بیوگرافی و زندگینامه
مرگ سورنا ، باعث شد اروپائیان مرگ او را برگردن اشک سیزدهم بیافکنند تا بدین گونه انتقام از پادشاه مقتدر امپراطوری ایران بگیرند .
و متاسفانه این دسیسه کارگر افتاد بگونه ای که زخم این نیرنگ سپاه ایران را ضعیف و ضعیف تر نمود .
و تا پایان دوره سلسله اشکانی دیگر سپاهی به اقتدار و بزرگی دوران اشک سیزدهم پدید نیامد .
اروپائیان هر گاه در صحنه قدرت نتوانسته اند پیش روند ، دست به حیله گری و دروغ گویی زده اند و فاحش ترین نمونه آن دسایس آنها در طی سلسله اشکانی است...
بیوگرافی و زندگینامه
مرگ سورنا ، باعث شد اروپائیان مرگ او را برگردن اشک سیزدهم بیافکنند تا بدین گونه انتقام از پادشاه مقتدر امپراطوری ایران بگیرند .
و متاسفانه این دسیسه کارگر افتاد بگونه ای که زخم این نیرنگ سپاه ایران را ضعیف و ضعیف تر نمود .
و تا پایان دوره سلسله اشکانی دیگر سپاهی به اقتدار و بزرگی دوران اشک سیزدهم پدید نیامد .
اروپائیان هر گاه در صحنه قدرت نتوانسته اند پیش روند ، دست به حیله گری و دروغ گویی زده اند و فاحش ترین نمونه آن دسایس آنها در طی سلسله اشکانی است...
بیوگرافی و زندگینامه
بیوگرافی و زندگینامه
بیوگرافی و زندگینامه
بیوگرافی و زندگینامه